سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جنبش وبلاگی دزفول؛ مظلوم قهرمان
ایستگاه تفکر

حکمت77 نهج البلاغه :حکمت گمشده ی مومن است .پس حکمت را فرا گیر هر چند از اهل نفاق باشد

چرا حکمت گم شده مومن است؟

با اینکه حکمت راهبر و راهنمای هر عاقلی است چه مومن چه ملحد امام (ع) فقط مومن را ذکر کرد فرمودهاست که شاید علتش آن باشد که ایمان ماوا و منزل حکمت است. پس قلب غیر مومن جایگاه حقیقیحکمت نیست . پس تنها مومن می تواند حکمت را بگیرد و حفظ کندتا در دست منافق نیفتد .
مقصود مومنان از حکمت آن است که خود و دیگران را هدایت کنند. آنان ممکن است حتی نکته حکمت آمیزی را از حیوانات بیاموزند و عبرت گیرند . از بوذر جمهر حکیم فرزانه ی ایرانی نقل است که گفت :"از هر چیزی نیکوترین آنرا گرفته ام حتی از سگ گربه خوک و کلاغ :از سگ دوستی با اهل و دفاع از صاحبش /از گربه خوش آوازی و تملق به هنگام نیازش /از خوک شتاب در رفع احتیاجاتش در با مدادان / و از کلاغ ترس (و احتیاط)زیادش را درس گرفته ام ."

چند نکته :

1.هر گاه انسان چیز با ارزشی را گم می کند چنان به تکاپو می افتد که آرامش خود را از دست می دهدو برای رسیدن به گم سده ی خویش به هر دری می زند . حکمت ارزنده ترین چیزی است که در تامین حیات مادی و معنوی انسان نقش دارد.

2.هر گاه چیز با ارزشی را گم کنیم هر جایی را که احتمال پیدا شدنش را بدهیم مورد جستجو قرار می دهیم . اهمیت شی ء گم شده باعث می شود تا حتی به کم اهمیت ترین مکان هم سری بزنیم .در زندگی انسان نیز حکمت چنان اهمیت دارد که برای کسب آن حتی به مشرک و منافق نیز نظر کنیم و از کنار سخنان نیز به راحتی نگذریم .

3.هر گاه گم شده ی ارزشمند خود را می یابیم بدون در نظر گرفتن آنکه آن را در کجا یافته ایم مسرور می شویم . برای ما این مهم نیست که آن چیز کجا پیدا شده است بلکه مهم آن است که آن را یافته ایم و اینک آن را نزد خود داریم. مومن نیز از یافتن گم شده ی خود "حکمت "خرسد می شود .


نوشته شده در پنج شنبه 89/7/22ساعت 8:15 صبح توسط پانیذ نظرات () |

به نا م خدا
مردی همسایه ی دیوار به دیوار امام صادق (ع) بود و نسبت به آن حضرت از عمق جان و دل عشق می ورزید .روزی حضرت شنید همسایه اش قصد دارد خانه ی خود را به صد هزار درهم بفروشد . در حالی که خانه بیش از چهل هزار درهم ارزش نداشت .امام از او خواست و از او پرسید :چرا خانه ات را در معرض فروش گذارده ای ؟پاسخ داد:دچار مشکل اقتصادی شده ام و برای حل این مشکل چاره ای جز فروش خانه ندارم .حضرت فرمود :می گویند ارزش خانه ات چهل هزار درهم است چرا می خواهی آن را به صد هزار درهم بفروشی ؟با چشم گریان گفت : پسر رسول خدا (ص) من شیعه و عاشق شما هستم یک لحظه راضی نیستم از کنار شما بروم مشکل مادی سبب شده است که من تن به فروش خانه بدهم !چهل هزار درهم قیمت عرفی خانه من است و شصت هزار درهم اضافه را بابت حق همسایگی با شما از خریدار طلب می کنم .
امام صادق (ع) بر خود واجب می دانیت که پاسخ محبت را با محبت بدهد و از طرف مقابلش با محبتش قدر دانی کند و قاعده ی :"هل جزاء الاحسان الا الاحسان" آیا پاداش نیکی جز نیکی است ؟(سوره رحمان آیه 60)رادر حق او رعایت نماید به او فرمود :خانه ات را به من بفروش به حضرت گفت :با کمال میل آن را به شما هبه می کنم حضرت اصرار به فروش داشتند مالک خانه گفت :اکنون که به فروش اصرار می ورزید همان قیمت معمولش را که چهل هزار درهم است عنایت کنید .امام به غلام خود فرمود :صد هزار درهم برای مالک خانه بیاور . او هنگامی که خواست از نزد امام صادق (ع)بیرون برود حضرت به او فرمودند: علاوه بر این صد هزار درهم که ارزش خانه است عین خانه را هم به تو تملیک کردم .
آری انسان از همنشین با کمال و مثبت خود در دنیا بهره ی معنوی و مادی می برد و در آخرت در کنار مقام و مرتبه او به فیوضات خاصه ی حضرت حق می رسد و در کنار همنشین بی کمال و منفی عمرش را تباه می کند و ارزش های انسانی اش را از دست می دهد.

 

افسوس که دیگر عرق مرگ نشسته           بر برگ گل یاسمن حضرت صادق(ع)

           سرتا بقدم گوش شده شهر مدینه              درآرزوی یک سخن حضرت صادق (ع)


نوشته شده در یکشنبه 89/7/11ساعت 7:15 عصر توسط پانیذ نظرات () |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ

کد تقویم

p align='center'>