سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جنبش وبلاگی دزفول؛ مظلوم قهرمان
ایستگاه تفکر

تقدیم به تمام عزیزانی که با صداقتی کودکانه امام رضا (ع) را دوست دارند . 

ضامن آهو 
مامان میگه شب شده وقت خوابه
بچه ی خوب الان تو رختخوابه

می شینه باز کنارم عاشقونه
کتاب داستانو برام می خونه

می شینه با یه استکان چایی
قصه می گه برام چه قصه هایی

قصه ی امشبش چقدر قشنگه
آب میکنه هر دلی رو که سنگه


قصه ای از بخت بد یه آهو
که تشنه بود اومده بود لب جو

آروم اومد نشست کنار برکه
تا بخوره از آب اون یه چکه

حیوونی از یه بچه ساده تر بود
از تله ها حسابی بی خبر بود

یه قطره آب خورد و دمی تکون داد
غافل که افتاده تو دام صیاد

نمی تونس که داد و فریاد کنه
یا خودشو از تله آزاد کنه

دیگه خودش فهمیده بود که دیره
فهمیده بود که قرار بمیره

نه حتی یه نفس براش مونده بود
نه راه پیش و پس براش مونده بود

نشس میون دام و هی دعا کرد
دلش شکست رو به امام رضا کرد

گفت :آقا جون من چند تا بچه دارم
اگر بمیرم پیش کی بزارم

چشم اونا به انتطار منه
عشق اونا دارو ندار منه

اگر کرم کنی به آه سردم
میرم ولی دوباره بر می گردم

درد دلش تموم نشد که دیدش
فرشته ی نجاتشم رسیدش

حاجت اون دل شکسته رو داد
ضامن آهو شد پیش صیاد

آهوی قصه رفت با ناز و اداش
اومد ولی تنها نه ....با بچه هاش

ورد لبش فقط شکر خدا بود
جونشو مدیون امام رضا بود

قصه تموم شد دیگه وقت خوابه
اما دلم مونده تو این کتابه

هنوز تو قلبم یه چیزایی مونده
که مادرم توی کتاب نخونده

می خوام که تو دلم نمونه حرفام
با قلب کوچیکم بگم به آقام

امام رضا منم یه آهو دارم
شبا همیشه می خوابه کنارم

عروسک قشنگیه آقا جون
خوشگل و رنگی رنگیه آقاجون

فکر کنم قلب اونم می زنه
اونم دلش یه وقتایی می شکنه

می خوام بهت نشون بدم باهوشم
شبیه صیادا لباس می پوشم

برای آهو یه تله می ذارم
تا توی اون تله گیرش بیارم

شاید دلش شکست تو را صدا کرد
اونم نشس رو به اما رضا کرد

اون وقت اگر بیای تو رو می بینم
تا آرزوم نمونه تو سینم

دوست دارم قد تموم دنیا
می بینمت شبا تو خواب و رویا

مامان میگه شب شده وقت خوابه
بچه ی خوب الان تو رختخوابه

 

در مشهد مقدس دعا گوی دوستانی که التماس دعاگفته اند هستم.


نوشته شده در چهارشنبه 90/7/13ساعت 10:35 عصر توسط پانیذ نظرات () |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ

کد تقویم

p align='center'>